رضا باقرزاده - شنبه - ۲۸ تیر ۱۳۹۳- Saturday - 2014 19 July
گوگل در جلسه مربوط به ارائه گزارش عملکرد مالی خود رسما اعلام کرد که نیکش آرورا، مدیر ارشد کسب و کار این شرکت، گوگل را ترک میکند و به سافتبنک میپیوندد تا در سمت مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره این شرکت مشغول به کار شود. او از سال ۲۰۰۴ تا به امروز در سمتهای مختلفی در گوگل مشغول به کار بوده است. جالب است بدانید که امید کردستانی، مشاور ارشد مدیرعامل گوگل، جانشین نیکش آرورا خواهد شد. اما امید کردستانی کیست؟
در ادامه با ما باشید.
امین باقرزاده - شنبه - ۲۸ تیر ۱۳۹۳- Saturday - 2014 19 July
طی سالهای اخیر عملکرد اپل در بازاریابی و تبلیغات هدفمند، کمنظیر بوده است. تبلیغاتی که گویی زبانی متفاوت در مقایسه با رقبا دارد. زبانی شیوا و تاثیر گذار که به تفکر بیننده جهت میدهد. وقتی به بیلبوردهای نصب شده بر روی ساختمانها یا تبلیغات تلویزیونی نگاه میکنیم، به نظر همگی رازی را در خود پنهان کردهاند: رازی عمیق و معنی دار اما به صراحت «سادگی».
رضا باقرزاده - سه شنبه - ۱۷ تیر ۱۳۹۳
شرکت اینتل به تازگی بررسیای انجام داده که نتایج جالبی از آن منتشر شده است. محققان این بررسی دریافتهاند که یک پنجم زنان در برخی از کشورها فکر میکنند استفاده از اینترنت برای آنها مناسب نیست. این تحقیق به کمک سوالاتی که از ۲۲۰۰ دختر و زن در چهار کشور هند، مصر، مکزیک و اوگاندا پرسیده شده تهیه شده است.
این گزارش همچنین بیان میکند که ۲۵ درصد از زنان در کشورهای در حال توسعه برای دسترسی به اینترنت دچار مشکل هستند.
چند سال پیش طی یک تحقیق مشخص شد زنان ۱۸ تا ۳۴ ساله، بهعنوان فعالترین کاربران شبکههای اجتماعی در جهان شناخته میشوند. این در حالی است که برخی زنان در دیگر نقاط دنیا به طور کلی در زمینه استفاده از اینترنت دچار کمبود اطلاعاتی و ارتباطی هستند.
در ادامه با ما باشید
رضا باقرزاده - سه شنبه 21 خرداد ۱۳۹۲ - 17:40
فیسبوک، در اوایل کار خود چیزی نبود جر محلی برای گذاشتن عکس و تلنگر (Poke) به دوستان! ولی حالا احتمالاً اولین جایی است که کارفرماها برای بررسی زیر و زبر زندگی شما به آن مراجعه میکنند. بر پایهی یک گزارش جدید از هر 10 جوان جویای کار، یک نفر به دلیل محتوای صفحهی شخصی خود در رسانههای اجتماعی با پاسخ منفی از سوی صاحب کار مواجه می شود.
اگر شما هم در این اوضاع نامناسب بازار اشتغال در پی کار میگردید ادامه این مطلب را از دست ندهید.
رضا باقرزاده - یک شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ - 17:01
محمد یونس برنده جایزه صلح نوبل به سال 2006 و موسس بانگ گرامین است و جنبشی را با یک سوال ساده آغاز کرده: «اگر از لحاظ اجتماعی آدم مسئولی هستید، چرا کسب و کار تان را طوری پیش نمی برید که کمکی برای رسیدن به اهداف اجتماعی باشد؟»
امروزه کارآفرینان و سرمایه گذاران در دره سیلیکون و دیگر قطب های فناوری سرتاسر دنیا این ماموریت را بسیار جدی گرفته اند. این روند که اغلب به آن "کارآفرینی اجتماعی" یا "سرمایه گذاری تاثیرگذار" گفته می شود، هدفی ساده دارد: استفاده از فرآیندهای کسب و کار برای ایجاد تغییرات مثبت.
ولی کارآفرینی اجتماعی، منتقدین خود را نیز دارد. استیو بلانک که از نوآوران سریالی است در یکی از گفتگوهای اخیرش این نوع کارآفرینی را "مد زودگذر" دانسته و می گوید استارت آپ هایی که "کامیابی جامعه را با کسب و کار قاطی کنند، معمولا منفعت زا نخواهند بود". همچنین کلی جانسون، نویسنده کتاب رژیم اطلاعات، در مقاله ای برای وال استریت ژورنال، سایت change.org را متهم می کند که در کسب و کاری پیشرو شده که در ظاهر یک سازمان با هدف تغییرات اجتماعی است ولی در باطن حاضر است مشخصات و ایمیل های ثبت شده کاربرانش را به هر کسی که پول بدهد، بفروشد.
در ادامه مطلب با نردبان همراه باشید.
کارآفرینی اجتماعی چیست؟ در حال حاضر، یک خیمه بزرگ است. یعنی تعریف بسیار کلی و فراگیری دارد. عده زیادی آن را دنبال کرده و به شکل های مختلفی تفسیر می کنند. به طور کلی، کارآفرینان اجتماعی سرویس یا محصولی را ارائه می کنند که تمایل اصلی آن، حل کردن یک مشکل اجتماعی بزرگ است. آنها فقط فلان چیز را درست نمی کنند، بلکه آن را می سازند تا یک خیر واقعی به دنیا رسانده باشند.
آیا متوازن کردن هدف اجتماعی مورد نظر و انگیزه کسب سود، مشکل و ناشدنی است؟ شرکت هایی که در این زمینه به توازن رسیده اند را "تک موتوره" می نامند. بعضی ها گوگل و فیسبوک را هم در این دسته جا می دهند، ولی واقعیت این است که شرکت های نامبرده منفعت اجتماعی را به عنوان یک سود جنبی می بینند، نه اصلی. اینجا سوالی که مطرح می شود پیرامون قصدمندی است. آیا هدف شرکت های منتسب به این جریان، به طور آشکار ایجاد یک تغییر است یا خیر؟
آیا این شرکت های کارآفرینی اجتماعی می توانند سودآور هم باشند؟ یا معمولا فاقد سود هستند؟ اخیرا، روندی که دیده ایم وجود شرکت هایی برای سودآوری است -یا مدل تلفیقی. شرکت های انتفاعی گزینه فراگیری هستند. مواردی نظیر Couchsurfing وchange.org تنها برای حداکثرسازی دارایی سهامداران تاسیس نشده اند. برخی شرکت ها هم دنبال این هست که به طور واضح و صریح، به کاربران، پشتیبانان و کل جامعه بگویند که هدفی وسیع تر دارند. شاید Couchsurfing اولین در نوع خود باشد که توانسته بدنه سرمایه گذاران خطرپذیر را به خودش جلب کند. به هر صورت، شرکت هایی با ماهیت کارآفرینی اجتماعی به دنبال این نیستند که جایگزینی برای فعالیت های خیریه سنتی باشند. ولی گمان می کنند که با رویکرد کسب سود، می توانند اثر سریع تری به جا بگذارند.
آیا این روندی است که در ابتدا با حمایت میلیاردهای دره سیلیکون شروع شده؟این روند خیلی بزرگتر از دره سیلیکون است و در اصل جهانی شده. ولی برای تثبیت خودش نیازمند پشتیبانی محکم کارآفرینان است.
آیا همین بزرگترین چالش آن نیست؟ فقدان کارآفرینان نخبه؟ شاید بیشتر بنیه مالی مشکل باشد تا وجود کارآفرینان. اخیرا انجمنی در حاشیه کنفرانس امیدیار در جریان بوده که نشان می دهد بیشتر بحث، بر سر سرمایه است نه افراد. در اصل، افراد حاضر در این جرگه از شرکت ها نیز به اندازه شرکت های تجاری، مشتاق افزایش کاربران و بزرگ شدن سازمان خود هستند ولی هدف اصلی خدمت اجتماعی است. برای مثال پلتفرمی به نام Lenddoوجود دارد که هدفش، ارائه راهی به افراد طبقه متوسط جامعه است تا امکان برخورداری شبکه اجتماعی پیرامون خود از وام های مناسب را فراهم کنند. در اصل این یک نوع استفاده از تکنولوژی و مهارت ها برای تاثیرگذاری سریع بر روی تعداد زیادی از افراد است.
شرکت دیگری به نام d.light وجود دارد که هدف آن ساخت و تامین چراغ های خورشیدی و محصولات مرتبط در این زمینه است. این شرکت برای آن راه اندازی شده تا بتواند به 2 میلیارد انسان، دسترسی به الکتریسیته را اعطا کند. درست است که این شرکت نیز می تواند هدفی برای سودآوری داشته باشد ولی مورد اصلی، تعریف یک ماموریت قوی اجتماعی بوده.
آیا سرویس هایی مثل Zipcar و Airbnb که از نوع "مصرف گروهی" یا "اقتصاد اشتراکی" هستند هم جزو کارآفرینی اجتماعی به شمار می روند؟ مصرف گروهی هم تقریبا شبیه موضوع بحث ما است ولی اگر بخشی از چنین اقتصادی باشید به این معنا نیست که یک کارآفرین اجتماعی هم هستید زیرا شرکت های بخش کارآفرینی اجتماعی اثر وسیع تری بر اجتماع دارند و فعالیت شان برای محیط زیست و به حداکثر رسانیدن مطلوبیت استفاده از منابع، خوب است.
آیا 20 سال دیگر، اکثر شرکت برای خودشان یک ماموریت اجتماعی خواهند داشت؟ پیش بینی اش سخت است ولی یک دسته جدید از کارآفرینانی را خواهیم داشت که خودشان را در دوگانه اشتباه "برای سود" یا "بدون سود" گیر نخواهند انداخت بلکه به شکل روز افزونی به سرمایه به دید یک کالا خواهند نگریست. هم اکنون در دانشگاه های کسب و کار، کلاس های کارآفرینی اجتماعی از ظرفیت خود بیشتر دانشجو پذیرفته اند. این علاقه می تواند در داخل سیستم نیز تراوش کند.
آیا جذب نیروهای نخبه برای این شرکت ها، به خصوص که در زمینه پرداخت حقوق توان رقابتی ندارند، سخت تر است؟ یکی از سوالات موقع استخدام در این شرکت ها این است که "آیا می خواهی دنیا را تغییر بدهی یا نه؟"موسس Lenddo می گوید که بیشتر اعضای تیم علوم داده در شرکتش، سابقا در وال استریت (بورس نیویورک) کار می کرده اند و مهاجرتشان برای کار در جایی بوده که متفاوت باشد. در مورد مهندسین d.light نیز وضع به همین شکل بوده. انگیزه ها فراتر از پول است.
ادامه مطلب ...
رضا باقرزاده - شنبه ۱8 خرداد ۱۳۹۲ - 14:06
موضوع عجیبی نیست اگر بشنویم مدیریت شرکتی در مورد پیش بینی های کسب وکارش صحبت کند: «فروش ما با ارقام پیش بینی شده همخوانی ندارد» یا «رشد اقتصادی پیش بینی شده برای ما مناسب است و انتظار می رود به اهدافمان برسیم.» به هر حال، باید بدانیم که کلیه پیش بینی های مالی، چه در مورد ویژگی های یک کسب وکار مانند رشد فروش باشد، چه در مورد وضعیت کلی اقتصاد، حدس هایی بر اساس آگاهی های ما هستند.
به ادامه مطلب بروید تا با این روش ها آشنا شوید.
ادامه مطلب ...
رضا باقرزاده
معمولا پروژههای بزرگ IT در عمل با هزینههایی بیش از آنچه برنامهریزی شده مواجه میشوند؛ مسالهای که میتواند تمام سازمان را در معرض خطر قرار دهد و تنها شرکتهایی میتوانند از این خطر عبور کنند که بر ابعادی کلیدی تسلط دارند و از طریق آنها میتوانند ارزشهای IT را با اهداف نهایی کسبوکار یک سو سازند.
از زمانی که سیستمهای IT تبدیل به یک عنصر مهم رقابتی در بسیاری از صنایع شده، پروژههای مربوط به آن در حال بزرگتر شدن هستند و بخشهای بیشتری از سازمان را در اختیار خود قرار دادهاند و اگر در روند اجرای آنها مشکلی پیش بیاید باعث تحمیل ریسک سنگین به کمپانی میشود. متاسفانه این پروژهها در بسیاری از موارد در روند اجرای خود با مشکل مواجه میشوند. تحقیقاتی که در موسسه مککنزی با همکاری دانشگاه آکسفود انجام شده نشان میدهد که هزینه نیمی از پروژههای بزرگ IT بهطور میانگین 45 درصد و زمان تحویل آنها 7 درصد بیش از مقدار پیشبینی شده است و معمولا تنها به 44 درصد از ارزشهای برنامهریزی شده دست مییابند.
لازم به ذکر است که مقصود از پروژههای بزرگ، پروژههایی با هزینه برآورد شده بیش از 15 میلیون دلار است. پروژههای نرمافزاری بیشترین میزان ریسک در تخطی از جدول برنامهریزی را دارند، این نتایج از تحقیقاتی که اخیرا روی بیش از 5400 پروژه IT که بیشتر آنها در حوزه صنعت بودهاند حاصل شده است، پس از مقایسه هزینهها و نتایج برنامهریزی شده و مقایسه با آنچه پس از اجرا در واقعیت رخ داده، به این نتیجه رسیدیم که این پروژهها در مجموع 66 میلیارد دلار از هزینههای مشخص شده خود تخطی داشتهاند(یعنی بیشتر از تولید ناخالص داخلی(GDP) در لوکزامبورگ). همچنین ما دریافتیم که در برنامهریزی یک پروژه هرچه زمان بیشتری برای اجرای آن اختصاص یابد، احتمال اینکه در زمان تحویل و بودجه مصرفی دچار مشکل شود بیشتر است، با اضافه شدن هر سال به طول زمان پروژه امکان تجاوز بودجه از مقدار پیشبینی شده 15 درصد افزایش مییابد.
بسیاری از شرکتها میتوانند با وجود پروژه هایی که از جدول برنامه خود تخطی کردهاند به مسیر خود ادامه داده و موقعیت خود را حفظ کنند اما 17 درصد از پروژههای IT آنقدر بد پیش میروند که میتوانند تهدیدی جدی برای ادامه حیات کمپانیهای خود باشند. این دسته شامل پروژههایی با بیش از 200 درصد تخطی از بودجه برنامهریزی شده هستند- و البته پروژههایی با 400 درصد تخطی که در انتهای طیف قرار میگیرند- این اتفاق بهطور مشابه تنها در پروژههای ساخت و سازهای پیچیده مانند تونل و پل اتفاق میافتد. برای مثال یکی از خردهفروشهای بزرگ برای مدرنیزه کردن سیستم IT خود آغاز به اجرای پروژهای 1.4 میلیاد دلاری کرد، اما در نهایت این پروژه رها شد و زمانیکه این کمپانی احساس کرد عقبتر از رقیبانش قرار دارد به برنامهریزی پروژه دیگری اقدام کرد- سیستمی جدید برای مدیریت زنجیره عرضه- به میزان 600 میلیون دلار و زمانیکه در این تلاش خود نیز شکست خورد اعلام ورشکستگی کرد. مطلب را در ادامه دنبال کنید.