بنویس

بنویس

محتوا تولید کنید.و با بنویس به اشتراک بگذارید.
بنویس

بنویس

محتوا تولید کنید.و با بنویس به اشتراک بگذارید.

می خواهید پول درآورده و دنیا را تغییر دهید؟ آشنایی با کارآفرینی اجتماعی

رضا باقرزاده - یک شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۲ - 17:01

محمد یونس برنده جایزه صلح نوبل به سال 2006 و موسس بانگ گرامین است و جنبشی را با یک سوال ساده آغاز کرده: «اگر از لحاظ اجتماعی آدم مسئولی هستید، چرا کسب و کار تان را طوری پیش نمی برید که کمکی برای رسیدن به اهداف اجتماعی باشد؟» 

امروزه کارآفرینان و سرمایه گذاران در دره سیلیکون و دیگر قطب های فناوری سرتاسر دنیا این ماموریت را بسیار جدی گرفته اند. این روند که اغلب به آن "کارآفرینی اجتماعی" یا "سرمایه گذاری تاثیرگذار" گفته می شود، هدفی ساده دارد: استفاده از فرآیندهای کسب و کار برای ایجاد تغییرات مثبت. 

ولی کارآفرینی اجتماعی، منتقدین خود را نیز دارد. استیو بلانک که از نوآوران سریالی است در یکی از گفتگوهای اخیرش این نوع کارآفرینی را "مد زودگذر" دانسته و می گوید استارت آپ هایی که "کامیابی جامعه را با کسب و کار قاطی کنند، معمولا منفعت زا نخواهند بود". همچنین کلی جانسون، نویسنده کتاب رژیم اطلاعات، در مقاله ای برای وال استریت ژورنال، سایت change.org را متهم می کند که در کسب و کاری پیشرو شده که در ظاهر یک سازمان با هدف تغییرات اجتماعی است ولی در باطن حاضر است مشخصات و ایمیل های ثبت شده کاربرانش را به هر کسی که پول بدهد، بفروشد. 

در ادامه مطلب با نردبان همراه باشید. 

  کارآفرینی اجتماعی چیست؟ در حال حاضر، یک خیمه بزرگ است. یعنی تعریف بسیار کلی و فراگیری دارد. عده زیادی آن را دنبال کرده و به شکل های مختلفی تفسیر می کنند. به طور کلی، کارآفرینان اجتماعی سرویس یا محصولی را ارائه می کنند که تمایل اصلی آن، حل کردن یک مشکل اجتماعی بزرگ است. آنها فقط فلان چیز را درست نمی کنند، بلکه آن را می سازند تا یک خیر واقعی به دنیا رسانده باشند. 

  آیا متوازن کردن هدف اجتماعی مورد نظر و انگیزه کسب سود، مشکل و ناشدنی است؟ شرکت هایی که در این زمینه به توازن رسیده اند را "تک موتوره" می نامند. بعضی ها گوگل و فیسبوک را هم در این دسته جا می دهند، ولی واقعیت این است که شرکت های نامبرده منفعت اجتماعی را به عنوان یک سود جنبی می بینند، نه اصلی. اینجا سوالی که مطرح می شود پیرامون قصدمندی است. آیا هدف شرکت های منتسب به این جریان، به طور آشکار ایجاد یک تغییر است یا خیر؟ 

  آیا این شرکت های کارآفرینی اجتماعی می توانند سودآور هم باشند؟ یا معمولا فاقد سود هستند؟ اخیرا، روندی که دیده ایم وجود شرکت هایی برای سودآوری است -یا مدل تلفیقی. شرکت های انتفاعی گزینه فراگیری هستند. مواردی نظیر Couchsurfing وchange.org تنها برای حداکثرسازی دارایی سهامداران تاسیس نشده اند. برخی شرکت ها هم دنبال این هست که به طور واضح و صریح، به کاربران، پشتیبانان و کل جامعه بگویند که هدفی وسیع تر دارند. شاید Couchsurfing اولین در نوع خود باشد که توانسته بدنه سرمایه گذاران خطرپذیر را به خودش جلب کند. به هر صورت، شرکت هایی با ماهیت کارآفرینی اجتماعی به دنبال این نیستند که جایگزینی برای فعالیت های خیریه سنتی باشند. ولی گمان می کنند که با رویکرد کسب سود، می توانند اثر سریع تری به جا بگذارند. 

  آیا این روندی است که در ابتدا با حمایت میلیاردهای دره سیلیکون شروع شده؟این روند خیلی بزرگتر از دره سیلیکون است و در اصل جهانی شده. ولی برای تثبیت خودش نیازمند پشتیبانی محکم کارآفرینان است. 

  آیا همین بزرگترین چالش آن نیست؟ فقدان کارآفرینان نخبه؟ شاید بیشتر بنیه مالی مشکل باشد تا وجود کارآفرینان. اخیرا انجمنی در حاشیه کنفرانس امیدیار در جریان بوده که نشان می دهد بیشتر بحث، بر سر سرمایه است نه افراد. در اصل، افراد حاضر در این جرگه از شرکت ها نیز به اندازه شرکت های تجاری، مشتاق افزایش کاربران و بزرگ شدن سازمان خود هستند ولی هدف اصلی خدمت اجتماعی است. برای مثال پلتفرمی به نام Lenddoوجود دارد که هدفش، ارائه راهی به افراد طبقه متوسط جامعه است تا امکان برخورداری شبکه اجتماعی پیرامون خود از وام های مناسب را فراهم کنند. در اصل این یک نوع استفاده از تکنولوژی و مهارت ها برای تاثیرگذاری سریع بر روی تعداد زیادی از افراد است. 

شرکت دیگری به نام d.light وجود دارد که هدف آن ساخت و تامین چراغ های خورشیدی و محصولات مرتبط در این زمینه است. این شرکت برای آن راه اندازی شده تا بتواند به 2 میلیارد انسان، دسترسی به الکتریسیته را اعطا کند. درست است که این شرکت نیز می تواند هدفی برای سودآوری داشته باشد ولی مورد اصلی، تعریف یک ماموریت قوی اجتماعی بوده.

  آیا سرویس هایی مثل Zipcar و Airbnb که از نوع "مصرف گروهی" یا "اقتصاد اشتراکی" هستند هم جزو کارآفرینی اجتماعی به شمار می روند؟ مصرف گروهی هم تقریبا شبیه موضوع بحث ما است ولی اگر بخشی از چنین اقتصادی باشید به این معنا نیست که یک کارآفرین اجتماعی هم هستید زیرا شرکت های بخش کارآفرینی اجتماعی اثر وسیع تری بر اجتماع دارند و فعالیت شان برای محیط زیست و به حداکثر رسانیدن مطلوبیت استفاده از منابع، خوب است. 

  آیا 20 سال دیگر، اکثر شرکت برای خودشان یک ماموریت اجتماعی خواهند داشت؟ پیش بینی اش سخت است ولی یک دسته جدید از کارآفرینانی را خواهیم داشت که خودشان را در دوگانه اشتباه "برای سود" یا "بدون سود" گیر نخواهند انداخت بلکه به شکل روز افزونی به سرمایه به دید یک کالا خواهند نگریست. هم اکنون در دانشگاه های کسب و کار، کلاس های کارآفرینی اجتماعی از ظرفیت خود بیشتر دانشجو پذیرفته اند. این علاقه می تواند در داخل سیستم نیز تراوش کند. 

  آیا جذب نیروهای نخبه برای این شرکت ها، به خصوص که در زمینه پرداخت حقوق توان رقابتی ندارند، سخت تر است؟ یکی از سوالات موقع استخدام در این شرکت ها این است که "آیا می خواهی دنیا را تغییر بدهی یا نه؟"موسس Lenddo می گوید که بیشتر اعضای تیم علوم داده در شرکتش، سابقا در وال استریت (بورس نیویورک) کار می کرده اند و مهاجرتشان برای کار در جایی بوده که متفاوت باشد. در مورد مهندسین d.light نیز وضع به همین شکل بوده. انگیزه ها فراتر از پول است. 
  ادامه مطلب ...